حجاب اقلیتهای مذهبی در زمان پیامبرhttp://rezvan.persianblog.com

*

زندگی به من آموخت چگونه دوست داشته باشم ولی به من نیاموخت چگونه فراموش کنم!! اگر آدمی زندگی را دوست می داشت هرگز در آغاز تولد نمی گریست

*

آموخته ام که ؛ وقتی با کسی روبرو می شویم ؛ انتظار " لبخندی " از سوی ما دارد . آموخته ام که ؛ لبخند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید . آموخته ام که ؛ باد با چراغ خاموش کاری ندارد . آموخته ام که ؛ به چیزی که دل ندارد ، نباید دل بست . آموخته ام که ؛ خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن

*

بچه ها شوخی شوخی به گنجشگها سنگ میزنن و گنجشگها جدی جدی میمیرند. آدمها شوخی شوخی زخم میزنند و قلبها جدی جدی می شکنند و تو شوخی شوخی لبخند میزنی و من جدی جدی عاشق میشم

*

عشق یعنی لحظه های بی قرار عشق یعنی صبر ، یعنی انتظار عشق یعنی اشتیاق و اضطراب عشق یعنی دلهره ، یعنی شتاب عشق یعنی اشک ، یعنی عاطفه عشق یعنی یادگاری ، خاطره

*

عشـق یــعــنی در ره او ســربــدار عشق یـعنی لـحظه های بی قرار عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن چهــره زیـبـای شـیـریـن ساختن عشق یعنی همچو مجنون سوختن راه و رســم عـــاشــقــی آموختن عشـق یـعـنی یــوسف کنعان شـدن از زلــیــخا های دون پنهان شدن عشق یـعـنی جــاودانــی و غــرور درس مـهــرو عاطفه کردن مرور

*

بیش از عشق عاشق تو هستم نمی توان در واژه ها گنجاند احساس من را به تو احساس من به تو نیرومندترین احساسی است که تا کنون داشتم با این حال هنگامی که میخواهم به تو بگویم یا حتی آن را برایت بنویسم واژه ای نمی یابم که حتی بتواند احساسی نزدیک به ژرفای احساس مرا بیان کن

*

بهترین قصه دنیا ..... قصه دو تا پرندست هرکی که عاشقتره ..... قلبش برندست تُو قفس اسیرن اما ..... با دو بال ِ عشق و رویا میرسن به هم هزار بار ..... چشم به راه صبح فردا میکشن عکس دو تا قلب..... رو تن ِ سرد ِ یه میله آرزو دارن که تا صبح ..... دلاشون از غم نمیره کاش میشد که آرزوشون ..... جون ِ واقعی بگیره ولی افسوس که دلاشون ..... توی این قفس میمیره

*

محض آن یار مهربان آن مونس و آرام جان

ناله از دل سر دهم و ز هجران و اشکم روان

کاش می گشتی عیان ای شمس هستی بخش جان

می نمودی زنده دلهای تمام انس و جان

*